جامانده ام از عشق و می سوزم..
عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی
عشق داند که در این دایره سرگردانند
وصل خورشید به شب پره اعمی نرسد
که در آن آینه صاحب نظران حیرانند
لاف عشق و گله از یار زهی لاف دروغ
عشق بازان چنین مستحق هجرانند
ان شالله سال دیگه همه با هم میریم