خدایا!حق داشتی قهرت بگیرد.....
خدایا ! وقتی از بین اینهمه آفریده هایت،
یک بانو را انتخاب کردی
و هرچه خوبی در خودت بود را یک جا در وجودش گذاشتی
حق داشتی از ناسپاسی مردم قهرت بگیرد
تو، فاطمه -که سلام بی انتهای تو بر او - را
زیبایی دادی..آنچنان که حوری های بهشتی غبطه اش را بخورند..چه برسد به انسانها..
مهر و عطوفت دادی..که حتی برای پدرش، مادری کند..چه برسد به سایر انسانها..
لطافت دادی..که تمام عالمیان محتاج نگاهش بشوند..چه برسد به ما انسانها..
عقل کامل دادی..تا کنار علی علیه السلام، برای همیشه ی انسانها، تدبیر امور کند..چه برسد به آن روز ها..
علم کامل و جامع دادی..تا به همه هستی و مخلوقات تو احاطه داشته باشد و دردهایشان را درمان کند..چه برسد به درد انسانها..
غیرت دادی تا ولایت را بیمه کند تا ابد..
دختر پیامبرت کردی اش..
کفو امیر مؤمنانت کردی اش..
مادر مجتبی و سید الشهدا و زینب کبری و محسن و یازده معصوم از سبط حسینت علیهم السلام کردی اش..
اما......
اما چه جفاها در حقش کردند...
بر باغ خزان گرفته ام سر نزنید
این خانه آتش زده را در نزنید
از ما که گذشت..مادری را دیگر
در خانه به پیش چشم دختر نزنید
و تو که در جایگاه جلال و جبروت کبریایی ات نشسته ای..
از ظالمین و حتی بی تفاوتها و تماشاچیان قهرت آمد..
و زود فاطمه ات را از بین نامردمان بردی در جوار قرب خودت..
تا زهرایت هَدَر نرود...
خدایا! فدای غیرتت که حتی..
که حتی..
حتی مزارش را از دید مردم پنهان کردی..
که یعنی! بروید ...
بروید ...شما لیاقت کوثر مرا ندارید...
حتی نشانی اش هم برای شما حیف است..
خدایا!
حالا تو از ما انتظار داری..
انتظار داری تا به خومان بجنبیم..
تکانی به خودمان بدهیم..
لیاقت از خودمان نشان بدهیم..
تا دیگر بعد قرنها...یوسف فاطمه ات سلام تو بر ایشان را بفرستی ...
اما مگر تا همه خوبی های فاطمه را درک نکردیم، می توانیم یوسفش را بفهمیم؟
خدایا! درست است که برای آنها که لیاقت دارند رمز ها را می گشایی..
اما خدایا! فدای تو که این روزها برای بی لیاقتها هم منتظری..